جدول جو
جدول جو

معنی طغان خان - جستجوی لغت در جدول جو

طغان خان
(طُ)
حاکم لکنوتی که سلطان مسعود از سلاطین سلسلۀ مملوک بسال 641 هجری قمری وی را از حکومت لکنوتی برکنار کرد و قرابیک تیمورخان را بجای او به حکومت برقرار داشت. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 623)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طُ)
برادر ترکان خاتون و سرکردۀ قشون خوارزمشاه در مصاف با چنگیزخان به سمرقند. (تاریخ مغول اقبال ص 31)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نام پادشاه سمرقند
لغت نامه دهخدا
(طَ)
لقب پادشاه طغماج که ولایتی است از ترکستان. (تاریخ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(طُ رِ / رُ)
ابن یوسف خضرخان. اولین از امرای ایلک خانیۀ ترکستان شرقی که از 439 تا 455 هجری قمری سلطنت کرده است. رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
شه طغان عقل را نائب منم نعم الوکیل
نوعروس فضل را صاحب منم نعم الفتی.
خاقانی.
بل نائبان یاوگیان ولایتند
زیرا که شه طغان جهان سخن نیند.
خاقانی
پدر پهلوان اسد نامی است که در عصر پنجمین پادشاه از آل مظفر، شاه شجاع، به دست وی به حکومت کرمان برقرار گردید، تقریباً در حدود سال 775 هجری قمری (تاریخ مغول اقبال ص 431)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جغراتکین بن نصر، ملقب به عمادالدوله، مکنی به ابوالمظفر. از سلاطین ایلک خانیۀ ترکستان یا آل افراسیاب. رجوع به آل افراسیاب و ابوالمظفر عمادالدوله ابراهیم طفغاج شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
قلج طمغاج خان، مسعود بن حسن. ممدوح سوزنی سمرقندی شاعر:
شاهنشه ملوک و سلاطین شرق و غرب
صاحبقران روی زمین خسرو زمان
طمغاج خان عادل سلطان گوهری
از نفس خویش تا ملک افراسیاب خان
خورشید ملک داران مسعود بن حسن
کز کاخ اوست مطلع خورشید آسمان.
سوزنی.
آفرین گویان چو گویند آفرین در هر دیار
بر قلج طمغاج خان آن شاه اعدامال باد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(طَ)
بیشتر ملوک ترک معروف به خانیه که پیش از مغول در نواحی ناحیت یا شهر طمغاج سلطنت داشته اند ملقب به طمغاج خان باشند. شاید طمغاج خان بمعنی خان طمغاج باشد مانند بخاراخداه و امثال آن در فارسی. بگفتۀ صاحب برهان و آنندراج و اسدی در فرهنگ، طمغاج خان نام پادشاه سمرقند بودو برخی گویند نام پادشاه تبت و یغماست:
تاج بربود از سر مهراج زنگ
یارۀ طمغاج خان کرد آفتاب.
خاقانی.
کیخسرو هدی که غلامانش را خراج
طمغاج خان به تبت و یغما برافکند.
خاقانی.
رجوع به توضیح طمغاج و طفقاج شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ابن بغراخان. خان ترکستان از معاصرین مسعود و محمود غزنوی و پدر ترکان خاتون زوجه ملکشاه سلجوقی که سلطان سلجوقی بسال 471 هجری قمری پس از فتح سمرقند وی را بحبالۀ نکاح خویش آورد. (حبیب السیر ج 1 ص 373)
لغت نامه دهخدا
یکی از نیاهای سلغریان: حمداﷲ مستوفی ذیل شعبه اول سلغریان آرد: بروایتی اصل ایشان از نسل سلغر است و او از تخم طاق خان پسر انتموزخان بود، (تاریخ گزیده ص 503)
لغت نامه دهخدا
نقل صوت خر، عرعر، عان عان
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نام یکی از امراء و فرماندهان لشکر هند در عصر محمود نبیرۀ فیروزشاه از سلسلۀ تغلقیه. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 269). وی با امیر تیمور گورکان مصاف داد و در آن مصاف میسرۀ لشکر هند با طغاخان و میر علی موجه ای بود و پس از مقابلۀ دو لشکر امیرزاده پیرمحمد از برانغار لشکر تیموری بر جرانغار مخالفان تاخته شمشیر به فیل سواری طغای خان رسانید، و وی را که در برابرش بود منهزم گردانید، تقریباً در حدود سال 795 هجری قمری (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 154)
یکی از امراء ترکستان به روزگار محمود غزنوی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). در تعلیقات آخر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 آمده است: این شخص برادر علی تگین است که در ص 526 (در چ ادیب ص 536) طغان با نون آمده است. حذف نون آخر در مورد بعضی اسمهای ترکی در سکه ها دیده میشود، مثل یغان که در سکه ها یغاست. (ترکستان بارتلد ص 284). رجوع به تعلیقات بر تاریخ بیهقی چ فیاض ص 695 و رجوع به طغان بن علی شود
لغت نامه دهخدا